ده وردیج - قله واریش 94.11.2
کد مطلب : 292
تاریخ : چهارشنبه 14 بهمن 1394 - 06:20

برنامه : ده وردیج - قله واریش 94.11.2

 

لیدر و راهنما : استاد تاجبخش

عکاس : پوریا اسکندری

همنوردان : 8 نفر

 

گزارش : فریبرز دلشاد


 

بفرمایید آسمان آبی و پاک،

 

این چه رازیست نهان در دل کوهستان ها، که همه خستگی اش تازه نماید جان ها،

 کوله بر دوش گرفتیم و کشیدیم به کوه، زیر برف خفن و چله تابستان ها،

حافظ خانه نشین داشت اگر دیوانی، ما سرودیم در این کوه بسی دیوان ها،

 مردم شهر بگویند به ما سنگ پرست، بر سر مذهب ما سوخت بسی ایمان ها....

 

 باز هم مسیر حرکت به سمت ارتفاعات شمال غربی تهران است، پنداری استاد بزرگوار ما جناب تاجبخش چاره فرار از هوای آلوده شهر را در این منطقه دیده‌اند، توکل بر خدا و بسم‌الله.

 در انتها ی بزرگراه همت به سمت غرب (شهید خرازی ) از سمت راست از بزرگراه خارج شده و در جاده ای کوهستانی خود را به ده وردیج می رسانیم، در ساعت 7.30 صبح با پیاده شدن از خودرو برنامه صعود این هفته را شروع می کنیم.

هر چند سکوت صبحگاهی روستا، نشان از استراحت مردمان زحمت کش آن در روز تعطیل را دارد، اما احوال پرسی گرمابه دار بشاش ده با ما، خبر از نظم و برنامه ریزی سنتی ایشان برای نظافت و رسیدگی به امور شخصی حتی برای این زمان دارد.

 

با ترک روستا در مسیر رودخانه به سمت شمال به راه خود ادامه می دهیم و در راه گوش جان می سپاریم به یاد آوری های استاد که مثلا در فلان برنامه اینجا صبحانه را در بستر خشک شده رودخانه خوردیم، یا در آن یکی برنامه که فلانی همراهمان بود اینجا عکس گرفتیم و...و این ها یعنی درس قدردانی لحظه های خوش گذشته و یاد همنوردانی که به هر دلیلی امروز همراهمان نیستند.

پس از خروج از بستر رودخانه به طرف تپه های شمال شرق و با پشت سر گذاشتن آخرین باغ های گردو که همین چند ماه پیش ما با آنها داستان ها داشتیم ولی اکنون لخت و عریان در خواب زمستانی، آرامیده اند به سمت شمال غرب ادامه مسیر داده و در ساعت 9 صبح فرمان توقف از طرف استاد صادر می شود، چه به موقع و بجا .

 

 

پس از صرف صبحانه ای دلچسب، در ساعت 9.40 مجددا به صعود در همان مسیر ادامه داده و در ساعت 11.30خود را بر فراز قله زیبا و دیدنی واریش می رسانیم،

 

 

پس از لختی درنگ و احوال پرسی از راه دور با قلل و ارتفاعات هم جوار که استاد یک به یک نام و ارتفاع آنان را بازگو می کند،راه را این بار به سمت شرق از روی یال ادامه می دهیم، هر چند می دانستیم استاد به این صعود زود هنگام راضی نشده و برنامه مفصلی برایمان مهیا نموده اند.

 

 

پس از مدتی حرکت به منطقه آشنای دکل های برق فشار قوی رسیده و با اشاره استاد تعدادی از جعبه های رها شده در اینجا را برداشته و به سمت پایین و در همان جهت شرق سرازیر می شویم، توقف بعدی در ساعت 14 در کنار آخرین چشمه دره 18 بهشت برای صرف نهار و چای دودی تهیه شده توسط جناب رضایی عزیز می باشد.

 

 

 و ادامه بازگشت در ساعت 15 به سمت آبشار حقیقت که نا گهان با دیدن منظره نیزارهای به آتش کشیده شده در مسیر رود در جا بهت زده می شویم، آخر چرا؟ پس ما کجا عکس یادگاری در میان نیزارهای انبوه بیندازیم؟

استاد اشاره می کنند که حتما در گزارش بنویسید که این طبیعت بی زبان چه بدی به شما کرده بود که اینگونه آنرا به آتش جهل خود گرفتار کرده آید، و من بیاد این ابیات از مجذوب تبریزی افتادم: یک شب آتش در نیستانی فتاد،سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد، شعله تا سرگرم کار خویش شد، هر نی ای شمع مزار خویش شد،نی به آتش گفت :کاین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

 

 

بگذریم... پس از طی مسیر پر پیچ و خم و نسبتا طولانی دره 18 بهشت ، از مقابل تونل نیمه کاره آزاد راه تهران - شمال خود را به جاده امام زاده داود رسانیده و در ساعت 16.30 به برنامه این هفته پایان دادیم.

تا جمعه ای دیگر و قله ای دیگر بدرود.

در پایان بازهم از برنامه ریزی و زحمات سرکار خانم دکتر گچلو و استاد و سرور گرامی خودم جناب تاجبخش مجدداً سپاس گذاری می نمایم.

دست حق یاور شان.

 


منبع : گروه کوهنوردی پرسون - پنجره ای به کوهستان
لینک این مطلب : http://www.window2mountains.comp292