خجیر - سد ماملو 93.11.3
کد مطلب : 246
تاریخ : سه شنبه 14 بهمن 1393 - 05:13

برنامه : منطقه کویری جنگلی خجیر - سد ماملو  93.11.3

 

لیدر و راهنما : استاد تاجبخش

سرپرست : مهدی مظلومی

عکاس : اوستا قاسمی

همنوردان : 21 نفر

 

گزارش : مهدی مظلومی


 

 

ساعت 6:20 دقیقه میشد که به محل قرار رسیدم، 3 نفر از دوستان که قرار بود با هم بریم منتظرما بودن، با هم مدتی به انتظار ایستادیم تا بالاخره مینی بوس حامل یاران باصفا و قدیمی از راه رسید.

     چند وقتی میشد که با گروه پرسون برنامه نرفته بودم و بسیار مشتاق بودم که دوستان رو ببینم، این امر بعد از مدتی محقق شد و من توانستم که دوستان عزیز کوهنورد رو یک بار دیگه زیارتشون کنم. چند نفر از دوستان را هم در بین راه سوار کردیم  و به راه خود ادامه دادیم تا به ایست بازرسی منطقه حفاظت شده پارک ملی خجیر برسیم، اینجا هم تعدادی از بچه ها به ما ملحق شدن! 

      داخل منطقه شدیم، چند کیلومتری هم داخل پارک ملی حرکت کردیم تا حاجی فرمان توقف را صادر کرد، بچه ها یکی یکی از ماشین پیاده میشدن و کوله ها را  می بستند و بند کفشها را سفت میکردند و آماده کوهپیمایی میشدند.

 

 

      خورشید داشت کم کم بالا می آمد و به فضا حرارت می بخشید که از داخل جنگل درختان کاج حرکت را آغاز نموده و در مکانی مناسب جهت معارفه توقف کردیم.

دور هم جمع شدیم و دوستان همگی خود را معرفی کردن و حاجی هم سمت ها را مشخص و مسئولیت افراد را معین کرد و همچنین راجع به مسیر حرکت توضیحاتی دادند.

 

 21 نفر بعد از معارفه در ستون یک و درحالی که سایه هایمان بلندتر از خودمان بود شروع به حرکت کردیم. از فضای سنگلاخی بستر بی آب رود گذر کردیم و در حاشیه آن به حرکت ادامه دادیم.

 

 

از همان ابتدا هم 2 قلاده سگ که بچه ها به آنها استخوان داده بودند بدنبال ما آمدند و تا انتهای برنامه لحظه ای ترکمان نکردند و حتی با بقیه سگها برای محافظت از ما جنگیدند!!

  در ادامه مسیر وارد جنگل برگریزان درختان بید و چنار شدیم و مدتی هم بر روی برگ ها ادامه مسیر دادیم تا به حفره سنگی شبیه غار رسیدیم و مدتی توقف کردیم و عکس گرفتیم

 

تا توقف بعدی در ساعت 9 صبح که برای صرف صبحانه بود راه رفتیم و در کنار مزرعه ای که فضای باز و مسطحی بود آتش افروختیم وچای آتشی گذاشتیم و عسل و گردو و پنیر و . . .  در سفره ها قرار دادیم.

 

 

بعد از صبحانه دوباره حرکت آغاز شد و اینبار دیگر منطقه کوهستانی میشد و  شیب آن هم کمی تند. اوج گرفتیم و بالا رفتیم. پیش چشمانمان، چشم انداز وسیعی از زیبایی طبیعت رخ می نمود. همراه با دیدار از دماوند.

از نظر من لذت کوه در اوج به اوج خود می رسد و خستگی و لذت توام با آن وصف ناپذیر است (خدا قسمت همه کند انشالله). 

 

 

     حال نوبت آن بود تا از مسیری دیگر ارتفاع کم کنیم و به سمت دریاچه سد ماملو فرود آییم. در مسیر فرود از چندین دره گذر کردیم. اکثر مسیر کم آب و خشک بود.

یادم هست که سال قبل که وارد این منطقه شدیم بسیار پر آبتر و با طراوت تر بود اما امسال دریغ از قطره ای آب جاری. اکثر جویها و چشمه ها و رودها خشک و بی آب بود، فقط در بعضی جاها داخل دره خوضچه هایی بود که داخل آن آب بود و بعضی از آنها هم بخاطر برودت یخ زده بود و در بعضی ها هم چند ماهی کوچک دیده میشد. 

 

 

     به سختی از کنار رودی که از سمت جاجرود می آمد حرکت میکردیم و چندین بار مجبور شدیم که از روی رود بگذریم که این باعث شد بعضی بچه ها در آب بیفتند و پاهایشان خیش شود. در این دره جنگلی حرکت از میان شاخه های خشک شده متراکم کنار رودخانه هم واقعا کار سختی بود.

      ساعت 14.45 در حالی که بچه ها کم کم داشتند خسته میشدند به دشت پشت سد دریاچه ماملو رسیدیم و اینجا دیگر انتهای کار بود و محل مناسبی برای صرف ناهار و استراحت و تفریح. دوباره زیراندازها پهن و هیزمها انباشته  و آتش ها افروخته شد و بساط مفصل ناهار چیده شد. از هر کوله ای کلی خوراکی بیرون آمد و بی ریا در سفره اخلاص قرار گرفت و قسمت دوست داشتنی برنامه آغاز گردید، مگر با خوردن سیر می شویم!!

 

 

 

     بعد از صرف ناهار کمی استراحت کردیم و در حالی که باد می وزید و آفتاب گرم و تنبلمان کرده و به خاک چسبانده بود به سختی از زمین کنده شدیم و تا محل مینی بوس که تا نزدیکی سد آمده بود براه افتادیم در مسیر برگشت هم برای گذر از جاجرود دچار مشکل شدیم و به سختی توانستیم از رود گذر کنیم و باز هم کمی خیس شدیم اما در نهایت گذر کردیم تا سوار ماشین شویم و دل از طبیعت بکنیم و به امید  جمعه ای دیگر و صعودی دیگر و جمع دوستانی دیگر دوباره به خانه هایمان برگردیم!

 

                         


منبع : گروه کوهنوردی پرسون - پنجره ای به کوهستان
لینک این مطلب : http://www.window2mountains.com/p246